به گزارش پایگاه خبری ۲۰۲۰، با اعلام رسمی فدراسیون فوتبال مبنی بر پایان همکاری با فروزان سلیمانی و بازگشت شهرزاد مظفر به عنوان سرمربی تیم ملی فوتسال بانوان، موجی از امید در میان اهالی فوتسال و کارشناسان ورزشی به راه افتاد. بازگشتی که در نگاه اول نویدبخش تغییر بود؛ تغییر نسلی، فنی و ساختاری که مدتهاست در تیم ملی فوتسال بانوان انتظارش میرفت.
مظفر، مربی کارکشتهای که سالها پیش تیم ملی را به قله قهرمانی آسیا رساند و سپس با تجربههایی بینالمللی از جمله هدایت تیم ملی کویت، اعتبار خود را بیش از پیش تثبیت کرد، در نگاه بسیاری از تحلیلگران، ناجی فوتسال بانوان در مسیر جام جهانی تلقی شد. اما طولی نکشید که این خوشبینی اولیه رنگ باخت.
اردوهای تیم ملی یکی پس از دیگری برگزار شد، اما نه نشانی از نوسازی دیده شد، نه خبری از جوانگرایی ساختارمند. آنچه به چشم آمد، تکرار چهرهها، تکرار روشها، و تکرار تصمیمهایی بود که پیش از این نیز نتیجهای در بر نداشت. بازیکنانی که سالهاست دوران اوجشان را پشت سر گذاشتهاند—از جمله فرزانه توسلی، فرشته کریمی، نسیمه غلامی، فاطمه اعتدادی، نسترن مقیمی و سارا شیربیگی—همچنان مهرههای کلیدی اردوهای تیم ملی باقی ماندهاند؛ حتی در مواردی که برخی از آنان، چون فرشته کریمی و فاطمه اعتدادی، بدون تیم بوده و مدتها از سطح اول مسابقات داخلی دور ماندهاند.
میراث فروزان سلیمانی؛ ایستادگی بر مدار احتیاط
در دوره فروزان سلیمانی، تیم ملی فوتسال بانوان با ترکیبی از چهرههای مسن و معدود بازیکنان جوان وارد رقابتهای بینالمللی شد. اگرچه سلیمانی مورد انتقاد قرار گرفت که حاضر به پوستاندازی در ترکیب تیم نیست، اما او هرگز جسارت جوانگرایی تمامعیار را به خرج نداد. رویکرد محافظهکارانه او نه تنها موتور پیشرفت را متوقف کرد، بلکه مسیر انتقال تجربه به نسل بعد را نیز سد کرد.
کارشناسان فوتسال، دوران سلیمانی را «دوران خاطرات» مینامند. خاطراتی از بازیکنان پرافتخاری چون فرشته کریمی، نسیمه غلامی، فرزانه توسلی، نسترن مقیمی و سارا شیربیگی که افتخارات بزرگی را برای ایران رقم زدند، اما در ادامه همچنان محور تصمیمگیریهای فنی ماندند. همین مسئله منجر به افت کیفیت، کاهش انگیزه نسل جدید، و تداوم یک چرخه معیوب شد.
مظفر و فرصت طلایی که خاکستر شد
بازگشت شهرزاد مظفر، از نظر بسیاری، فرصتی بود برای نجات و نوسازی. مربیای که هم تجربه داخلی دارد و هم تجربه کار در کشورهایی با ساختار متفاوت فوتسال. نگاه ها به مظفر، جوانگرایی، تجدید ساختار تیم ملی و بهرهگیری از تجربیات بینالمللی خود، بود که امیدی تازه در دل علاقهمندان این رشته زنده کرد.
نخستین فهرست دعوتی مظفر نیز چنین نشانههایی داشت؛ بازیکنانی جوان، چهرههایی کمتر دیدهشده، و نگاهی تازه به لیگ برتر و تیمهایی که معمولاً از چشمها دور میماندند. اما این امیدها خیلی زود نقش بر آب شد.
در اردوهای بعدی، همان اسامی همیشگی مجدد در کنار تعدادی جوان به تیم ملی دعوت شدند. فاطمه اعتدادی و فرشته کریمی—هر دو بدون باشگاه و فاقد آمادگی فیزیکی لازم—به اردو برگشتند. نسیمه غلامی، فرزانه توسلی و دیگر چهرههای تکراری نیز مجدد فراخوانده شدند. همه چیز انگار برگشته بود به همان نقطهای که از آن آغاز شده بود. گویی نگاه به مظفر، تنها برای دلخوشکردن فضای رسانهای بیان شده بودند.
بازخوانی یک چرخه معیوب
تحلیل عملکرد اردوهای اخیر تیم ملی بانوان نشان میدهد که تفاوت معناداری میان رویکرد مظفر و سلیمانی به چشم نمیخورد. اگرچه لباس تغییر بر تن تصمیمها پوشانده شده، اما باطن همچنان در مدار گذشته میچرخد. تمرینها حول محور بازیکنان مسن و باتجربه میگردند و معیارهای علمی و عملکردی، جایی در انتخابها ندارند.
نگاهی به جهان: فوتسال بانوان چگونه در حال تحول است؟
در کشورهای پیشروی آسیایی مانند ژاپن، تایلند، روند جوانگرایی نه یک شعار، بلکه یک سیاست اجرایی روشن و دقیق است. بازیکنان جوان بهطور تدریجی وارد تیمهای بزرگسالان میشوند و سیستم، خود را با سرعت دنیای حرفهای هماهنگ میکند. در ژاپن، آیندهسازی یک اصل است؛ نه یک گزینه.
در ایران اما، بازیکنان ملیپوش حتی تا مرز ۴۰ سالگی نیز در ترکیب باقی میمانند؛ نه بهخاطر عملکرد درخشان، بلکه صرفاً بهدلیل سابقه، شهرت یا ارتباطات. این رویکرد، نه تنها آینده را تهدید میکند، بلکه روح رقابت را نیز در لیگ از بین میبرد.
روایت مربیان، کارشناسان و بازیکنان از یک ناامیدی عمومی
در گفتوگو با چند مربی، تحلیلگر و بازیکن لیگ برتری، یک نقطه اشتراک وجود داشت: بیاعتمادی به سازوکار انتخاب در تیم ملی.
یکی از کارشناسان مطرح فوتسال میگوید:«متأسفانه حضور مظفر تاکنون فقط یک تغییر اسمی بوده، نه محتوایی. او میتوانست نسل تازهای بسازد، اما به گذشته بازگشت.»
مربی دیگری هشدار میدهد:«وقتی بازیکن بدون تیم و با اضافه وزن به اردو دعوت میشود، یعنی معیار انتخاب از اساس زیر سؤال است. این یعنی انحراف از مسیر حرفهایگری.»
و در نهایت، یک بازیکن جوان از لیگ برتر که نخواست نامش فاش شود با تلخی میگوید:
«امید داشتیم در دوره مظفر دیده شویم. فکر کردیم زمان تغییر رسیده. اما حالا فهمیدهایم فقط اسم سرمربی عوض شده. مسیر همان است.»
بحران بیانگیزگی؛ نسل جدید در آستانه ترک میدان
بدترین پیامد تداوم این رویکرد، نه در نتایج تیم ملی، بلکه در روحیه و انگیزه نسل جدید است. وقتی بازیکنی با عملکرد خوب در لیگ نادیده گرفته میشود، وقتی میبیند «تلاش» هیچ سهمی در انتخاب ندارد، انگیزهاش برای ادامه مسیر خاموش میشود. برخی تصمیمها نهتنها آینده فردی یک ورزشکار، بلکه آینده یک نسل را تحتالشعاع قرار میدهد.
اگر تیم ملی ویترینی برای نخبگان نیست، اگر عملکرد جایگاهش را به نامها داده، آنوقت چه چیزی باقی میماند تا به نسل تازه فوتسال بانوان انگیزه دهد؟
آخرین فرصت برای تغییر؛ آزمونی به نام جام جهانی
هنوز دیر نشده. شهرزاد مظفر میتواند با شهامت، مسیر را اصلاح کند. جام جهانی میتواند سکوی پرتابی برای ساختن نسل تازه فوتسال ایران باشد؛ نسلی که بتواند ادامه دهنده افتخارات گذشته، نه تکرارکننده اشتباهات امروز باشد. هر چند با حضور انبوهی از جوانان تیم ملی از گروه خود در جام جهانی صعود نکند باز هم مظفر یک شاهکار انجام داده آن هم برای آینده ی فوتسال.
اما این تنها در صورتی ممکن است که مظفر از سایه نامها بیرون بیاید، چشمها را بهروی عملکرد واقعی باز کند، و جسارت تصمیمگیری بر اساس شایستگی را داشته باشد.
نتیجهگیری: برای ساختن آینده، گذشته را ستایش کن اما در آن نمان
شهرزاد مظفر، بیتردید یکی از باتجربهترین و معتبرترین مربیان فوتسال بانوان ایران است. اما تجربه، زمانی ارزشمند است که با «بینش نو» همراه باشد. مسیر فعلی، تکرار همان چیزی است که پیشتر به بنبست رسید. انتخابهای تکراری، نتایج تکراری خواهند داشت.
فوتسال بانوان ایران نیاز به نوسازی دارد؛ نه با شعار، بلکه با عمل. وقت آن رسیده است که بهجای استفاده از «نامها»، بهدنبال ساختن «نسلها» باشیم.
انتهای پیام /
مطالب مرتبط