انتقال پنهانی حسین افضلی از پردیس قزوین به پالایش نفت شازند، با تکذیب‌های اولیه و غیبت شفافیت، بار دیگر ضعف مدیریتی و بی‌ثباتی در فوتسال ایران را نمایان کرد.
از قزوین تا شازند؛ روایت یک انتقال پنهان، تکذیب‌های غیرحرفه‌ای و غیبت شفافیت در فوتسال ایران

به گزارش پایگاه خبری ۲٠۲٠، در حالی‌که تنها چند هفته تا آغاز فصل جدید لیگ برتر فوتسال ایران باقی مانده، باشگاه پالایش نفت شازند با معرفی رسمی حسین افضلی به‌عنوان سرمربی خود، ورودش به این رقابت‌ها را رسماً کلید زد. این اتفاق در ظاهر یک انتصاب معمول فنی است؛ اما برای آن‌ها که روند اتفاقات هفته‌ ی گذشته را دنبال کرده‌اند، این انتقال چیزی نیست جز یک نمونه روشن از بی‌ثباتی مدیریتی، عدم شفافیت و نادیده‌گرفتن اصول حرفه‌ای در فوتسال ایران.

ماجرای حسین افضلی از آن‌جا آغاز شد که در هفته ی گذشته، رسانه‌ مستقل – پایگاه خبری ۲۰۲۰ – گزارشی را منتشر کرد که از مذاکرات پنهانی میان افضلی، سرمربی وقت پردیس قزوین، و مدیران تازه‌وارد باشگاه پالایش نفت شازند خبر می‌داد. این گزارش‌ بلافاصله با موجی از تکذیب‌ها روبه‌رو شد: نه‌تنها افضلی، بلکه مدیرعامل پالایش نفت شازند نیز هرگونه گفت‌وگو یا توافق را رد کردند.

این تکذیب‌ها البته تازگی نداشت؛ فوتسال ایران سال‌هاست با چنین رفتارهای دوگانه‌ای درگیر است. مدیران و مربیان در گفت‌وگو با رسانه‌ها از «وفاداری» و «تمرکز بر تیم فعلی» سخن می‌گویند، اما در خفا، مسیر دیگری را دنبال می‌کنند. ماجرای افضلی هم در همین چارچوب تکراری تعریف می‌شد. با این تفاوت که باشگاه مبدأ – پردیس قزوین – به‌طور کامل از این مذاکرات بی‌اطلاع بود.

این موضوع، نه‌تنها بُعدی جدید به ماجرا داد، بلکه بلافاصله آن را به یکی از بحث‌برانگیزترین انتقال‌های فنی فصل بدل کرد. پردیس قزوین که در حال آماده‌سازی تیم برای لیگ برتر بود، ناگهان با استعفای مربی اش روبه رو شد. 

باشگاه پردیس، که در هفته های گذشته تلاش زیادی برای ایجاد ثبات ساختاری و فنی انجام داده بود، به‌یک‌باره با بحرانی غیرمنتظره مواجه شد. اما در واکنشی سریع و منطقی، بلافاصله اقدام به انتخاب محسن حسن‌زاده به‌عنوان سرمربی جدید کرد. این واکنش سریع، باعث شد تیم از حالت تعلیق خارج شده و امید به احیای ساختار از دست رفته در فاصله زمانی محدود باقی‌مانده تا شروع فصل، زنده بماند.

اما در سوی دیگر، سوالات متعددی درباره نقش و عملکرد باشگاه پالایش نفت شازند مطرح شد. تیمی که با خرید امتیاز آلومینیوم اراک وارد لیگ شده، هنوز ساختار رسانه‌ای منسجمی ندارد و روندهای فنی و مدیریتی آن نیز به‌وضوح دچار نقص است. وقتی نخستین اقدام مهم این باشگاه – انتخاب سرمربی – با مذاکرات پنهانی، بی‌اطلاع باشگاه مبدأ و تکذیب‌های مکرر انجام می‌شود، نمی‌توان نسبت به آینده این تیم و نحوه عملکردش در فضای حرفه‌ای لیگ خوشبین بود.

در همه جای دنیا، عرف و اخلاق حرفه‌ای ایجاب می‌کند که مربی‌ای که قصد جدایی دارد، ابتدا با باشگاه فعلی خود وارد مذاکره شود، درخواست رسمی ارائه دهد، و پس از فسخ قانونی قرارداد، وارد مذاکره با تیم جدید شود. در فوتسال ایران، اما این روند به‌شکلی معکوس طی می‌شود: اول مذاکره پنهانی، بعد تکذیب رسانه‌ای، سپس اعلام ناگهانی جدایی، و در نهایت معرفی رسمی در تیم جدید.

این الگو نه‌تنها فاقد شفافیت است، بلکه به‌شدت مخرب است؛ برای باشگاه‌ها، برای بازیکنان، برای اعتماد عمومی و به‌ویژه برای جایگاه رسانه‌ها. رسانه‌هایی که رسالتشان اطلاع‌رسانی، شفاف‌سازی و نقد سازنده است، با موجی از حملات، بی‌اعتمادی و حتی تهدیدات غیررسمی مواجه می‌شوند. رسانه‌ها به جای آنکه تقویت شوند، سرکوب می‌شوند و به جای آنکه ابزار توسعه باشند، به‌عنوان دشمن معرفی می‌شوند.

پایگاه خبری ۲۰۲۰، در کنار رسانه‌های مستقل دیگر، همواره کوشیده است که نقش دیده‌بان دلسوز فوتسال ایران را ایفا کند. اما همان‌طور که در ماجرای افضلی شاهد بودیم، حتی اشاره به یک حقیقت ساده – مانند مذاکرات پنهانی – می‌تواند با هجمه‌ای گسترده مواجه شود، تا جایی که واقعیت فقط زمانی به رسمیت شناخته می‌شود که همه راه‌های انکار بسته شده باشد.

با این حال، اصل ماجرا فراتر از یک مربی یا یک باشگاه است. آنچه باید مورد توجه جدی قرار گیرد، فقدان سیستم‌های نظارتی مؤثر در فوتسال ایران است. فدراسیون فوتبال، به‌عنوان متولیان رسمی این ورزش، هنوز زیرساختی مؤثر برای کنترل، نظارت و ارزیابی جابه‌جایی‌های فنی ایجاد نکرده‌اند. نه آئین‌نامه‌های اجرایی روشنی در این خصوص وجود دارد، و نه سازوکار انضباطی مناسبی برای برخورد با تخلفات آشکار.

در این فضای بی‌قانون، باشگاه‌هایی که رفتار حرفه‌ای دارند، بیشتر متضرر می‌شوند. بازیکنانی که منتظر تصمیمات سرمربی هستند، در بلاتکلیفی به سر می‌برند. و هوادارانی که امیدوار به ثبات فنی هستند، با هر فصل ناامیدتر می‌شوند. این چرخه معیوب، همچنان ادامه دارد؛ تا زمانی‌که نهادهای بالادستی، حاضر نباشند با جدیت و شفافیت با این تخلفات برخورد کنند.

افضلی در مقام یک مربی باسابقه، نه‌تنها موظف به رعایت تعهدات قانونی خود با باشگاه پردیس بود، بلکه به‌عنوان یک چهره شناخته‌شده، مسئولیت اخلاقی نیز داشت. او می‌توانست روندی سالم، محترمانه و شفاف را در پیش بگیرد، اما با سکوت و تکذیب و اقدام ناگهانی، به فضای بی‌اعتمادی و بی‌اخلاقی دامن زد.

در طرف مقابل، باشگاه پالایش نفت شازند نیز در نخستین اقدام جدی خود، به‌جای شفاف‌سازی و همکاری سازنده با رسانه‌ها، مسیر پنهان‌کاری و تکذیب را برگزید. اگر قرار بود افضلی انتخاب شود، چرا در هفته‌ ی قبل این موضوع را انکار کردند؟ چرا گفتند هنوز گزینه نهایی مشخص نیست؟ و چرا با باشگاه قبلی او هیچ تعامل حرفه‌ای صورت نگرفت؟

فوتسال ایران برای پیشرفت، نیازمند ساختارهای جدید، قراردادهای شفاف، تعهدات اخلاقی و بازگشت اعتماد عمومی است. تنها با تکرار واژه «حرفه‌ای‌گری» در رسانه‌ها و نشست‌های خبری، نمی‌توان مدعی توسعه شد. حرفه‌ای‌گری، در عمل نمود دارد: در نحوه عقد قرارداد، در شکل جدایی، در صداقت در گفتگو با رسانه و در احترام به باشگاه قبلی.

باشگاه پردیس قزوین، با وجود ضربه غیرمنتظره، در این ماجرا حرفه‌ای عمل کرد. به جای جنجال، به جای انتقام رسانه‌ای یا تهدید قانونی، تمرکز خود را بر بازسازی تیم گذاشت. معرفی سریع محسن حسن‌زاده، اگرچه تصمیمی شتاب‌زده به نظر می‌رسد، اما تنها راهکار باقی‌مانده در آن شرایط بحرانی بود. این رفتار منطقی، پردیس را در وضعیت نجات قرار داد؛ اما نباید باعث شود نقش باشگاه مقابل و مربی پیشین نادیده گرفته شود.

ماجرای افضلی و باشگاه شازند، نماد کوچکی از مشکلات بزرگ‌تر فوتسال ایران است؛ جایی که شفافیت قربانی مصلحت‌سنجی می‌شود، اخلاق حرفه‌ای زیر پا گذاشته می‌شود، و رسانه به‌جای دیده‌بان، متهم می‌شود. تا زمانی‌که این رویه تغییر نکند، و تا زمانی‌که نهادهای بالادستی فقط نظاره‌گر باشند، نمی‌توان از آینده فوتسال ایران تصویری روشن ترسیم کرد.

انتهای پیام /



مطالب مرتبط